To sign my guestbook, you need to signin first. | |
sheyda21 Guestbooksepehr00 (13 years ago) ﻗﺼﻪ ﺍﺯﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ/ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ/ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ/ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻭﺍﺯﻫﺎ ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ/ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺗﻮ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻢ/ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﺳﺖ************************** arya2085 (13 years ago) گریز از هم گريختيم و آن نازنين پياله دلخواه را، دريغ بر خاك ريختيم! جان من و تو تشنه پيوند مهر بود، دردا كه جان تشنه خود را گداختيم! بس دردناك بود جدائي ميان ما، از هم جدا شديم و بدين درد ساختيم ديدار ما كه آن همه شوق و اميد داشت، اينك نگاه كن كه سراسر ملال گشت، و آن عشق نازنين كه ميان من و تو بود،دردا كه چون جواني ما پايمال گشت! با آن همه نياز كه من داشتم به تو، پرهيز عاشقانه من ناگريز بود. من بارها به سوي تو آمدم، ولي هر بار دير بود! اينك من و توايم دو تنهاي بي نصيب، هر يك جدا گرفته ره سرنوشت خويش. سرگشته در كشاكش طوفان روزگار، گم كرده همچو آدم و حوا بهشت خويش! arya2085 (13 years ago) *پرﻭﺍﻧﻪ* ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻧﺎﻛﺎﻣﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺷﻌﻠﻪ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﭘﺮﺕ ﭘﺮﻭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﺮﻭﺍﯼ ﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺳﻮﺩﺍ ﻣﻜﻦ ﺟﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺎﯼ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻫﺎ ﺑﻬﺎﯾﯽ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،ﺍﯾﻦ ﺩﻟﻬﺎ ﺩﮔﺮ ﺩﺭﺩ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﺰﻡ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﻫﻢ،ﺩﮔﺮ ﺩﺭﺩ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺩﻩ ﻫﺎ ﻣﺴﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺰ ﺍﺷﻚ ﺣﺴﺮﺕ،ﺳﺎﻏﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻦ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ،ﻛﻪ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﭘﺮﺕ ﺭﺍ ﯾﻜﺪﻡ ﻧﺴﯿﻤﯽ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﺕ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،ﺁﻥ ﺷﻤﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﺷﺎﻡ ﺗﺎﺭﺕ ﺁﺧﺮ ﺳﺤﺮ ﮔﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﻤﻊ ﻣﺰﺍﺭﺕ ﻫﻤﺎ ﻣﯿﺮ ﺍﻓﺸﺎﺭ najafi (13 years ago) Image Hosting SiteQuotes and QuotationsMeaning Of NamesImage SharingGoogle HomepageGoogle HomepagesImage HostingFunny QuotesMeaning Of NamesImage UploadGoogle Start PagesMeaning Of NamesImage Hosting SiteGoogle HomepagesQuotes PlanetFree Image HostingQ arya2085 (13 years ago) ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻨﮓ ﺑﻠﻮﺭﻡﺑﺎ ﮐﻮﻩ ﻏﻤﺖ ﺳﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭﻡﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﻦ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﻟﻮﻧﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻨﮓ ﺑﻠﻮﺭﻡﺑﺎ ﮐﻮﻩ ﻏﻤﺖ ﺳﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭﻡﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﻦ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﻟﻮﻧﺪﺑﺸﮑﻮﻩ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮐﻮﻩ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﻏﺮﻭﺭﻡﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖﺗﻨﻬﺎ ﺳﺮ ﻣﻮﯾﯽ ﺯ ﺳﺮ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﻡﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ ﺗﻮ ﮔﺬﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﺯﺧﻮﯾﺶﺗﻮ ﻗﺎﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻦ ﻭ ﻣﻦ ﻋﯿﻦ ﻋﺒﻮﺭﻡﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺒﺎﻟﻢﮐﺰ ﺗﯿﺮﻩ ﯼ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﻡ ﻭ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻧﻮﺭ arya2085 (13 years ago) ا خدا و کودک کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند فردا شما مرا به زمین میفرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن وآواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایتآواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخندخواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟... خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی. کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی ازمن محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته اتهمیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید.. خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ... *** مـادر*** صدا کنی arya2085 (13 years ago) . ﻋﯿﺪ ﺁﻣﺪﻭﺧﻨﺪﻩﺑﻪ ﻟﺒﺎﻥ ﺷﺪ/ﺑﺎ ﺳﺎﺯ ﺩﻟﻢ ﺷﺎﺩﻭﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺯﺩﻡ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺁﻫﻨﮓ/ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺷﺪ. . .ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ. . .ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ،ﺭﻭﺯﭼﯿﺪﻥ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺍﺳﺘﺠﺎﺑﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﺎﺩ. . . . .ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ،ﺣﺲ ﻏﺮﯾﺒﯽﺩﺍﺭﻡ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻤﻮﻡﻣﯿﺸﻪ. . . . . .ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻋﻄﺮ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﯼ ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ ﺍﺯﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻠﮑﻮﺗﯽ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﮔﻮﺍﺭﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﺎﮐﺘﺎﻥ. . .ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻪﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻧﻮ ﻋﯿﺪ/ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺑﺎﺩ ﺍﻣﺮﻭﺍ. . .ﻋﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ،ﺑﯿﺎ/ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﮑﺎﻧﺪﯾﻢ ﺯﺑﯿﮕﺎﻧﻪ،ﺑﯿﺎ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﺖ ﺑﻮﺩﯾﻢ/ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻪﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎ. . . sepehr00 (13 years ago) داغ تو دارد این دلم بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود بی تو برای شاعری واژهخبر نمی شود بغض دوباره دیدن ات هست و بدر نمی شود فکر رسیدن به تو ، فکر رسیدن به من از تو به خود رسیده ام اینکه سفر نمی شود دلم اگر به دست تو به نیزه ای نشان شود برای زخم نیزه ات سینهسپر نمی شود صبوری و تحمل ات همیشهپشت شیشه ها پنجره جز به بغض تو ابری و تر نمی شود به فکر سر سپردنم به اعتماد شانه ات گریه بخشایش من که بی ثمر نمی شود همیشگی ترین من ، لاله نازنین من بیا که جز به رنگ تو ، دگر سحر نمی شود بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود داغ تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود arya2085 (13 years ago) ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺴﺖ ﺍﺯﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻘﺶ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺴﺖ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﺮﺑﯽ ﺭﻧﮓ ﻣﻦ ﺩﺭﻭﻥﻗﻔﺲ ﺳﺮﺩ ﺍﻃﺎﻗﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻣﯿﭙﺮﺩ ﻣﺮﻍﻧﮕﺎﻫﻢ ﺗﺎ ﺩﻭﺭ ﻭﺍﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﭘﺮ ﻣﺮﻏﺎﻥﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﯾﺎﯼ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽﻫﺎﺳﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﺑﯿﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭﻟﺖﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﻣﻦ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﯽ ﮔﻞ ﻫﺎﯼﺍﻣﯿﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﺎ ﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﻭ ﻧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪﻣﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮔﺮﭼﻪ ﺷﺐ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻫﺴﺖ ﺩﻝﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭ ﮐﻪ ﺳﺤﺮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦﻭ ﺗﻮ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ............. ﮔﺎﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ .... ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺍﯾﻦﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﺗﻮ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺑﺨﺸﺶ ﺩﺍﺭﯼﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺒﺨﺸﺪ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻮﻥ ﻣﺼﺮﻉ ﺷﻌﺮﯼﺯﯾﺒﺎ ﺳﻄﺮ ﺑﺮ ﺟﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦﻫﺴﺘﯽ ﺩﻓﺘﺮ ﻋﻤﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺷﮑﻮﻫﯽﺩﯾﮕﺮ ﺭﻭﻧﻘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺴﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺗﻮ ﺑﻪﻣﻦ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﯾﺎ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺁﻧﭽﻪﺭﺍ ﻣﯿﺒﺨﺸﯽ arya2085 (13 years ago) ﺷﺐ ﻗﺪﺭﺍﺳﺖ ﻭﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﻋﺎﯾﻢ،ﺯﻋﻤﻖﺩﻝﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ،ﺍﮔﺮﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪﻣﻌﺸﻮﻗﺖﺭﺳﯿﺪﯼ،ﺧﺪﺍﺭﺍﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﺷﮏﺩﯾﺪﯼ،ﮐﻤﯽ ﻫﻢﻧﺰﺩﺍﻭﯾﺎﺩﯼ ﺯﻣﺎﮐﻦ،ﮐﻤﯽ ﻫﻢﺟﺎﯼﻣﺎﺍﻭﺭﺍﺻﺪﺍﮐﻦ،ﺑﮕﻮ ﯾﺎﺭﺏ ﻓﻼﻧﯽ ﺭﻭﺳﯿﺎﻩﺍﺳﺖ،ﺩﻭﺩﺳﺘﺶ ﺧﺎﻟﯽ ﻭﻏﺮﻕ ﮔﻨﺎﻩﺍﺳﺖ.ﺍﻟﺘﻤﺎﺱﺩﻋﺎ | |